نبرد جمل (شیخ مفید)

 کتاب نبرد جمل (ترجمه فارسی کتاب الجمل، النصرة السید العترة فی حرب البصرة) 
تالیف شیخ مفید
از مهم‌ترین کتب پیرامون جنگ جمل و اثبات جنایات و مطاعن عایشه، طلحه و زبیر

جنگ جَمَل نخستین جنگ دوره حکومت امام علی(ع) بود که چندین ماه پس از خلافت امام توسط گروهی به رهبری عایشه همسر پیامبر اسلام(ص) و طلحه و زبیر علیه امام علی(ع) به راه افتاد. عایشه و همراهانش این جنگ را به بهانه خون‌خواهی عثمان به راه‌ انداختند. این جنگ در روز ۱۰ جمادی الاولی سال ۳۶ قمری و در اطراف بصره رخ داد و زمان آن از ظهر تا غروب آفتاب بود. عایشه در این نبرد بر شترِ نرِ سرخ‌مویی سوار بود و علت نامگذاری این جنگ به جمل (شتر نر) همین است.

جنگ جمل نخستین جنگ داخلی مسلمانان محسوب می‌شود که با پیروزی سپاه امام علی(ع) و کشته شدن طلحه و زبیر و بازداشت عایشه و فرستادن او به مدینه به پایان رسید. از آنجا که سران سپاه جمل با امام علی به‌عنوان خلیفه، بیعت کرده و سپس بیعت خود را شکسته و وارد جنگ شده بودند، به ناکثین (بیعت‌شکنان) معروف شدند و این جنگ نیز جنگ با ناکثین نامیده شد.

جنگ جمل باعث انتقال مرکز خلافت مسلمین از مدینه به کوفه در عراق شد و به‌علت بروز درگیری بین چند تن از صحابه و شخص خلیفه، زمینه‌ای برای ظهور برخی نظریه‌های جدید کلامی و فقهی میان مذاهب اسلامی در باب سیاست گشت.

هنگامی که سپاه جمل می‌گریخت‌، مروان بن حَکَم تیری به پای طلحه زد و او را زخمی کرد. طلحه را به خانه‌ای در بصره منتقل کردند و او در آنجا، به علت خون‌ریزی‌، درگذشت‌. گفته‌اند که مروان به اَبان‌، پسر عثمان‌، گفت که یکی از کشندگان پدرت را از میان برداشتم‌.

پس از جنگ‌، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمه‌ای برپا کردند. علی(ع) او را به سبب جنگ‌افروزی سرزنش کرد. سپس به برادر وی‌، محمد بن ابی بکر، فرمود تا او را به بصره بَرَد. عایشه چند روز آن‌جا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام‌(ع)، عبدالله بن عباس را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد. آنگاه وی را همراه با سی مرد و بیست زنی که لباس مردانه پوشیده بودند، به همراه محمد (یا عبدالرحمن‌) بن ابی‌بکر، با احترام و مشایعت‌، به مدینه روانه کرد. با وجود این تدبیر عایشه که به دنبال پیدا کردن نقطه ضعفی در حکومت امام علی(ع) بود او را متهم به همراه ساختن ناموس پیامبر با نامحرمان کرد و پيوسته از اين كار گله مى كرد ولی بعداً وقتی متوجه شد محافظان او زنانی بودند که لباس مردانه برتن داشتند از اعتراض خود پوزش طلبيد و گفت: خدا فرزند ابوطالب را پاداش نيک دهد كه حرمت رسول خدا را در مورد من رعايت كرد. بعدها عایشه هرگاه روز جمل را به یاد می‌آورد، آرزو می‌کرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمی‌یافت‌. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ» را می‌خواند، چندان می‌گریست که روبندش خیس می‌شد.

در مسیر بصره، عایشه در بین راه به هرجا می‌رسید نام آنجا را می‌پرسید تا اینکه به آب‌های حوأب رسیدند و سگ‌های آنجا واق واق کردند. وقتی از نام آنجا اطلاع پیدا کرد قصد جدایی از سپاه و مراجعت به مکه را داشت زیرا پیامبر(ص) گفته بود: «روزی را می‌بینم که سگ‌های حوأب به یکی از شما زنان واق واق می‌کنند، حمیرا (عایشه) مبادا تو باشی». عبدالله بن زبیر پنجاه نفر را جمع کرده و قسم خوردند که این جا حوأب نیست و عایشه را از تصمیمش منصرف کردند. این گزارش در بسیاری از منابع اهل سنت آمده و برخی نیز آن را صحیح دانسته‌اند.

مشاهده و بارگیری

https://cdn.dribbble.com/users/729829/screenshots/2267150/download20001.gif